اگر سال ها پیش به او می گفتم که دوستش دارم، الان اینجا نبودم. فین همیشه عاشق پاییز بوده است. او فقط دختر همسایه یا دختر بهترین دوست مادرش نیست، او همه چیز اوست. اما او دوست دختر او نیست. این سیلوی است، و فین هرگز به او صدمه نمیزند، بنابراین هیچ راهی وجود ندارد که پاییز بتواند بفهمد واقعاً چه احساسی دارد. جک، بهترین دوست فین، چندان مطمئن نیست. او فین و پاییز را با هم دیده است. چطور ممکن است نداند؟ و چگونه او قرار است از فین حمایت کند و از آن محافظت کند در حالی که درد دل اجتناب ناپذیر به نظر می رسد؟ پاییز اطرافش را با کتاب احاطه کرده است و می خواهد سرنوشت خود را بنویسد – اما همیشه فصل جدیدی به دست نمی آید و سرنوشت می تواند برای عاشقان ظالمانه باشد. از سه دیدگاه مختلف روایت میشود، اگر فقط به او میگفتم داستانی عاشقانه پر از حقیقت، تراژدی و پیوندهای غیرمنتظرهای است که ما را شفا میدهند.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.