کتاب Tales of Ordinary Madness
این مجموعه داستان زمانی بخشی از کتاب های کلاسیک، نعوظ ها، انزال ها، نمایشگاه ها و داستان های عمومی جنون معمولی در سال 1972 بود. آن کتاب بعداً به دو جلد تقسیم شد و دوباره منتشر شد: زیباترین زن شهر و این کتاب، داستانهای جنون معمولی.
با توجه به بوکوفسکی، آرا هنوز در حال آمدن است. به نظر می رسد که هیچ حد وسطی وجود ندارد – به نظر می رسد مردم یا او را دوست دارند یا از او متنفرند. داستان های زندگی و کارهای خودش به اندازه داستان هایی که می نویسد وحشی و عجیب است. به تعبیری، بوکوفسکی در زمان خود یک افسانه، یک دیوانه، یک گوشه نشین، یک عاشق بود. مناقصه، شرور؛ هرگز یکسان نیست
“بوکوفسکی… یک برهم زن حرفه ای صلح… برنده جایزه لس آنجلس netherworld [با] اصرار عاشقانه دیوانه وار می نویسد که بازنده ها کمتر از برنده ها جعلی هستند و با دلسوزی خشمگین برای بازنده ها.” – جک کرول، نیوزویک.
«آثار بوکوفسکی مشاهداتی فوقالعاده واضح و اغلب به شدت خندهدار از مردمانی است که در لبه فراموشی زندگی میکنند. شعر او، با تمام سادگی باشکوهاش، قابل دسترس بود، به گونهای که شعر به ندرت شاهد نبوغ او باشد.» (نیک برتون، مجله PIF)
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.