کتاب Silver Shard (رمان خرده نقره ای)

Prince Callen will do anything to save his war ravaged kingdom. With Innesvale’s forces in shambles, the marble city stands vulnerable to invasion. An old foe rallies in the North. It’s only a matter of time before the Ice Fall seizes the opportunity to crush their greatest enemy.

Caedrin, the God of Chaos, returns his gaze to Elyria. She is the key to releasing the magic that binds the Goddess of Death. Her return promises to be a reckoning, not solely for Innesvale, but all of Venterra. Caedrin’s path of destruction will not end until his sister freed or the god is dead.

Cal and Elyria’s only hope lies in a cursed forest of myth. Few who enter the Blood Birches ever return. But the infamous forest holds more than salvation—secrets of Elyria’s past lurk amid the trees, and what they uncover threatens to change everything.

شاهزاده کالن هر کاری برای نجات پادشاهی ویران شده از جنگ انجام می دهد. با نیروهای اینسویل در هم ریخته، شهر مرمری در برابر تهاجم آسیب پذیر است. یک دشمن قدیمی در شمال تجمع می کند. فقط زمان زیادی است که سقوط یخ فرصت را غنیمت شمرده و بزرگترین دشمن خود را درهم بشکند.

کادرین، خدای آشوب، نگاهش را به الیریا برمی‌گرداند. او کلید رها کردن جادویی است که الهه مرگ را به هم پیوند می دهد. بازگشت او نه تنها برای اینسویل، بلکه برای کل ونترا، وعده حسابی را می دهد. مسیر نابودی کادرین تا زمانی که خواهرش آزاد نشود یا خدا مرده باشد پایان نخواهد یافت.

تنها امید کال و الیریا در یک جنگل نفرین شده از اسطوره نهفته است. تعداد کمی از کسانی که وارد توس های خونی می شوند هرگز برمی گردند. اما جنگل بدنام چیزی فراتر از نجات را در خود جای داده است – رازهای گذشته الیریا در میان درختان پنهان شده است و آنچه که آنها کشف می کنند تهدید می کند همه چیز را تغییر دهد.