Jessa has been raised to be the “perfect girl.” She is unfailingly polite, never rocks the boat, and always follows the rules―no matter what. Her friends love to give her a hard time for being such a goody two-shoes, but Jessa likes it this way. She knows what’s expected of her, and she’s happy to be the person her parents (and society) want.

When a freak storm takes out the power during a sleepover at Jessa’s creepy, old house, things go south before the pizza gets cold. Her friends are at each other’s throats, unexpected guests keep showing up (some more welcome than others), and it’s not just her brother serving up jump scares. A killer looking for the perfect girl has targeted Jessa, and she’ll have to reject everything she’s been taught if she wants to keep herself―and her friends―alive until sunrise.

Who knew perfection could be so dangerous?

جسا به عنوان “دختر کامل” بزرگ شده است. او بی‌وقفه مؤدب است، هرگز قایق را تکان نمی‌دهد، و همیشه از قوانین پیروی می‌کند – مهم نیست چه باشد. دوستانش دوست دارند او را به خاطر دوکفش خوب بودن سختی بدهند، اما جسا اینطوری دوست دارد. او می داند که از او چه انتظاری می رود، و خوشحال است که فردی است که والدینش (و جامعه) می خواهند.

وقتی یک طوفان عجیب برق را در حین خوابیدن در خانه قدیمی و وحشتناک جسا قطع می کند، همه چیز قبل از سرد شدن پیتزا به جنوب می رود. دوستان او در گلوی همدیگر هستند، مهمانان غیرمنتظره مدام حضور می یابند (برخی بیشتر از دیگران استقبال می کنند)، و این فقط برادرش نیست که در حال پخش ترس و وحشت است. قاتلی که به دنبال دختر ایده آل است جسا را ​​هدف قرار داده است و اگر بخواهد خودش و دوستانش را تا طلوع آفتاب زنده نگه دارد، باید هر چیزی را که به او آموزش داده شده را رد کند.

چه کسی می دانست که کمال می تواند اینقدر خطرناک باشد؟