قیمت و تهیه کتاب The lover از سایت الو زبان
نویسنده : marguerite duras
نوع جلد : شومیز
قطع : رقعی
سال چاپ : 1400
تعداد صفحات : 89
زبان : انگلیسی
موضوع : رمان خارجی . فرانسوی
جنس کاغذ : بالک
عنوان اصلی L’Amant
The Lover
1984
مارگریت دوراس نویسنده کتاب عاشق، با نام کامل مارگریت ژرمن ماری دونادیو (۱۹۱۴ – ۱۹۹۶) نویسنده و فیلمساز فرانسوی بود. برخی از منتقدان ادبی لقب «بانوی داستاننویسی مدرن» را به او دادهاند. او در طول دوران فعالیت ادبی و هنری خود بیش از ۱۹ فیلم ساخت و ۶۰ کتاب شامل رمان، داستان کوتاه، نمایشنامه، اقتباس، فیلمنامه نوشت. مارگریت دوراس در آثارش شیوههای تازهای را در عرصه رماننویسی آزمود و رونق تازهای به نثر فرانسوی بخشید. نثر دوراس با بیانی فشرده و ابهامی شاعرانه، خواننده را درگیر میکند؛ زبانش عریان و بیواسطه است و واژگان آثارش با دقت و وسواس انتخاب شدهاست. سنتشکنی و پرداختن به موضوعهای غیرمتعارف، به شیوهای غیرمعمول و نوگرایانه را میتوان ویژگی اصلی آثار مارگریت دوراس دانست. او اگر چه هیچگاه یک فمینیست برجسته نبود در نوشتههایش افراد و مکان را با زبان و نگاهی زنانه بهم متصل میکرد.
درباره کتاب عاشق:
دختر نوجوان فرانسوی الاصل ۱۵ ساله بیپولی با مردی چینی ۲۷ ساله ثروتمند آشنا میشود. دخترک در ۴ سالگی پدرش را از دست دادهاست و به همراه مادر و دو برادرش در یکی از شهرهای هندوچین زندگی میکنند. برادر بزرگتر، برادر کوچکتر را مورد آزار جنسی قرار میدهد ولی مادر همیشه مدافع برادر دیکتاتور است. دخترک با مرد چینی که عشق بسیار زیادی به او دارد، وارد رابطه خیلی نزدیک میشود. پدر مرد چینی اجازهٔ ازدواج او با دختر جوان را نمیدهد…
این رمان به بسیاری از زبانهای دنیا ترجمه شده و جایزه گنکور را کسب کردهاست. این رمان در حقیقت قسمتی از زندگی مارگریت دوراس نویسنده رمان را بیان میکند.
قسمتی از کتاب عاشق:
روزی که دیگر عمری از من گذشته بود، در سرسرای مکانی عمومی مردی به طرفم آمد و بعد از معرفي خودش گفت: مدتهاست که میشناسمتان، همه میگویند که در سالهای جوانی قشنگ بودهاید، ولی من آمدهام اینجا تا بهتان بگویم که چهره فعليتان به مراتب قشنگتر از وقتی است که جوان بودید، من این چهره شکسته را بیشتر از چهره جوانیتان دوست دارم.
اغلب به تصویری فکر میکنم که فقط خودم آن را میبینم، تا به حال هم حرفی از آن نزدهام، همیشه هم جلو چشمم است، با همان سکوت همیشگی، و حیرت انگیز. از بین همه عکسها همین یکی را میپسندم، خودم را در آن میشناسم، از دیدن آن مشعوف میشوم.
در زندگیم خیلی زود دیر شد؛ در هجده سالگی دیگر دیر شده بود. بین هجده و بیست و پنج سالگی، چهرهام طریقی دور از انتظار طی کرد. در هجده سالگی آدم سالخوردهای شده بودم. شاید همه همین طورند، نمیدانم، هیچ وقت از کسی نپرسیدهام. تا آنجا که به خاطر دارم خیلیها در مورد شتاب زمان با من حرف زدهاند، گاهی هم آدم متأثر میشود، به هر حال سالها را پشت سر میگذاریم، بهترین سالهای جوانی را، خجستهترین سالهای عمر را. سالخوردگی غافلگیرکنندهای بود. میدیدم که سالخوردگی خط و خال صورتم را به هم ریخته، ترکیب قاطعی به لب و دهانم داده بود. چینهای پیشانیم عمیق شده بود. چهره سالخورده ام باعث وحشتم نشده بود، برعکس، برایم جالب هم بود…
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.