جمیا، روسپی اهل کازابلانکا، با دخترش به تنهایی زندگی می کند. زنی با شخصیتی قوی و ذهنی پر جنب و جوش، زبانش را در چنته ندارد تا دنیای اطرافش را توصیف کند: معشوقه اش چیبه، یک بی رحم کلفت و بی زبان، یا حلیمه، دستیار افسرده اش که قرآن می خواند. دو مشتری، یا حتی موی، مادرش با اخلاقی سرسخت که به نظر می رسد هیچ چیز در مورد فعالیت دخترش نمی داند. اما در اینجا یک زن جوان به نام چادلیا، معروف به “دهان اسب” می آید که می خواهد اولین فیلم خود را در مورد زندگی این منطقه از کاسا بسازد. دنبال بازیگر زن میگرده…