هنری کیسینجر در نظم جهانی مراقبه عمیقی در مورد ریشه های هماهنگی بین المللی و بی نظمی جهانی ارائه می دهد. کیسینجر با تکیه بر تجربیات خود بهعنوان یکی از برجستهترین دولتمردان عصر مدرن – مشاوره به روسای جمهور، سفر به جهان، مشاهده و شکلدهی رویدادهای سیاست خارجی اصلی دهههای اخیر – تحلیل خود را از چالش نهایی قرن بیست و یکم آشکار میکند: چگونه می توان یک نظم بین المللی مشترک در دنیایی از دیدگاه های تاریخی متفاوت، درگیری های خشونت آمیز، تکثیر فناوری و افراط گرایی ایدئولوژیک ایجاد کرد. کیسینجر مشاهده می کند که هرگز یک “نظم جهانی” واقعی وجود نداشته است. در بیشتر تاریخ، تمدن ها مفاهیم خود را از نظم تعریف می کردند. هر کدام خود را مرکز جهان می دانستند و اصول متمایز خود را به عنوان یک موضوع جهانی تصور می کردند. چین یک سلسله مراتب فرهنگی جهانی با امپراتور در اوج خود تصور کرد. در اروپا، روم خود را در محاصره بربرها تصور می کرد. زمانی که روم تکه تکه شد، مردم اروپایی مفهوم تعادل کشورهای مستقل را اصلاح کردند و به دنبال صدور آن به سراسر جهان بودند. اسلام، در قرون اولیه خود، خود را تنها واحد سیاسی مشروع جهان میدانست که قرار بود تا زمانی که جهان با اصول دینی هماهنگ شود، به طور نامحدود گسترش یابد. ایالات متحده زاده اعتقادی به کاربرد جهانی دموکراسی است – اعتقادی که از آن زمان تاکنون هدایت کننده سیاست های آن بوده است.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.